روی قبرم بنویسید کبوتر شد ورفت
زیرباران غزلی خواند،دلش تر شد ورفت
چه تفاوت که چه خورده است"غم دل"یا"سم"
انقدر غرق جنون بود که پرپر شدو رفت
روز میلاد،همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد. رفت
او کسی بود که از غرق شدن میترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شدو رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
دختری ساده که یک روز کبوتر شد ورفت